زندگینامه مسعود فردمنش
در اول اسفند ماه 1328 ، در جنوب شهر تهران متولد شدم .مسلمانم ، مسلمانی معتقد . مولایم علی ست و مرشدم
مولای رومی . قاضی نیستم ، ولی عاشق قضاوتم و در قضاوتم ، به خود نیز رحم ندارم . درختان را عاشقانه دوست دارم و سایه شان را به قصر طلا نمی دهم .در یک خانواده ئ کارگری بزرگ شده و محبت های واقعی و نیز دردهای اجتماع را از نزدیک لمس کرده ام و با 'فقر'راین بزرگترین گنجینه ئ پر افتخار خزانه ئ بشریت ، غریبه نیستم . آنها را کسی برایم تعریف نکرده ، در کتابها نخوانده و در سینماها ندیده ام ، با آنها زندگی کرده ام و بدینگونه میتوانم برای مردم سرزمین خویش صادقانه حرف بزنم و از چیزی بگویم که عمری سایه به سایه شان بوده ام . از یک زنگ درس انشائ در کلاس دهم دبیرستان ابومسلم در منطقه ئ منیریه ئ تهران با شنیدن شعری توسط یکی از همشاگردیهایم که بجای انشائ از استاد پیر اجازه گرفت تا برای بچه ها قرائت کند به شعر علاقمند شدم و گم
کرده ئ خویش را یافتم . شخصیت واقعی شعر خود را با آلبوم های حکایت ارائه داده ام و با کتاب 'برگ زردی در بهار' که اولین مجموعه ئ اشعار و ترانه هایم میباشد شناسنامه ئ شعر خود را تقدیم مردم دیار خویش کردم .