صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از 11 به 19 از 19

موضوع: مسعود فرد منش

  1. Top | #11
    SarGol

    برگ‌زرد ی در بهار

    سنگ مزار
    خوش آمده یی مادر بر سنگ مزارم
    خوش آمده یی بنشین یکدم به کنارم

    باز آمدی و بوی تو را گرفته خاکم
    از اشک دو دیده ئ تو من شسته و پاکم

    بس کن دگر این زاری ، لبخند بزن گاهی
    حرفی بزن از هر کس ،از هرچه که آگاهی

    مادر تو بگو که مرگ من با تو چه کرد
    ا ی وا ی به من چه می کنی با این درد

    سیما ی تو را غصه دگرگون کرده
    لبخند تو را برده و افسون کرده

    چشمان تو چون چشمه همی می جوشد
    قلب تو فقط جامه ئ غم می پوشد

    ا ی وا ی به من که دست من کوتاه ست
    افسوس که زندگی چنین خودخواه ست

    مادر تو بگو از آن جگر گوشه ئ من
    از آنکه شد از زمین دل توشه ئ من


    مادر توقسم بخورکه اوخوب وخوشست
    جزدست تونیست روی سرش دیگردست


    مادر تو بگو برادرم کو ، کجاست ?
    او با تو نیامده ، چرا ناپیداست


    امروز به سفر رفته و یا بیمار ست
    شادم کن و گو کنار یک دلدار ست


    هر روز به عشق خاک من اینجا بود
    می سوخت دلم همیشه او تنها بود


    مادر تو به او بگو که آرام شود
    در پیش حقیقتی که هست رام شود


    مادر تو بگو که بی قراری نکند
    من را تو قسم بده که زاری نکند


    یادش چه بخیر همیشه با هم بودیم
    ما برادر و رفیق و محرم بودیم


    مادر تو بگو در پی کارش باشد
    شادم کند و به فکر یارش باشد


    مادر چه خبر ز حال و احوال پدر
    از آن کمر شکسته از مرگ پسر


    از آن گل پائیزی پژمرده شده
    آن گل که ز طوفان غم افسرده شده


    مادر تو بگو چه می کند دل تنگ ست ?
    رخساره ئ داغدار او بی رنگ ست ?


    مادر تو بگو که آن دلارام چه شد
    آنکس که مرا فکند در دام چه شد


    سوگند به تو که بیقرارش بودم
    من عاشق دل خسته ئ زارش بودم


    که گاه می آمد و بمن سر می زد
    بر خانه ئ از خاک من او در می زد


    از پشت در خانه به او می گفتم
    هر روز به یاد عشق او می افتم


    او یاد ز ایام خوشیها می کرد
    آنروز مرا قشنگ و زیبا می کرد


    اکنون چه شده ? کجاست ? او یار که شد?
    بعد از دل من بگو که دلدار که شد?


    مادر چه خوش آمدی و شادم کردی
    بازم تو که آمدی و یادم کردی


    دیگر تو برو که دیر وقت است مادر باید که ببندیم در دروازه ئ شهر

  2. Top | #12
    SarGol

    برگ‌زرد ی در بهار

    دفتر شعر برگ زردی در بهار عین خزون
    عین خزون
    بهار دارم عین خزون
    چه این زمون ، چه اون زمون
    *

    در حسرت مال و منال
    دارم میرم رو به زوال
    هر روز یه پله پس میرم
    همین روزا ز نفس میرم
    **

    از بس نشستم انتظار
    رفته ز یادم لاله زار
    چراغ خونه م روشنه
    روشن نه !
    سوسو می زنه
    ***
    "
    چرخم نمی چرخه ولی چرخش می دم با یا علی

  3. Top | #13
    SarGol

    برگ‌زرد ی در بهار

    ما ز فردا نگرانیم
    ما ز فردا نگرانیم
    که فردا چه کنیم
    زیر این بار گرانیم
    که جان را چه کنیم
    تو ز من ثانیه هایی
    که نه از آن من است میخواهی
    آتشی را که
    نه در جان من است میخواهی
    *

    روزگار ، روز مرا پیش فروشی کرده
    دل بیدار مرا پیر خموشی کرده
    هیچ در دست ندارم که به تو عرضه کنم
    چه کنم نیست هوایی که دلی تازه کنم
    **

    قصد من نیت آزار نبود
    جنس من در خور بازار نبود
    جنسم از خاک و دلم خاکی تر
    روح من از تو ز من شاکی تر
    جنسم از رنگ طلا بود و نه از جنس طلا دل گرفتار بلا بود و سزاوار بلا

  4. Top | #14
    SarGol
    من و غروب و جاده
    دیدم دلم گرفته
    هوا ی گریه دارم
    تو این غروب غمگین
    دور از رفیق و یارم
    *

    دیدم دلم گرفته
    دنیا به این شلوغی
    این همه آدم اما
    من کسی رو ندارم
    **

    دیدم غروبه اما
    نه مثل هر غروبی
    پهنا ی آسمونو
    هرگز ندیده بودم
    از غم به این شلوغی
    ***

    دیدم که جاده خسته س
    از اینکه عمری بسته س
    اونم تموم حرفاش
    یا از هجوم بارون
    یا از پلی شکسته س
    اونم تموم راههاش
    یا انتها نداره
    یا در میونه بسته س
    ****

    من و غروب و جاده
    رفتیم تا بی نهایت
    از دست دوری راه
    یکی نداشت شکایت
    *****

    گم شدیم از غریبی
    من و غروب جاده
    از بس هوا گرفته
    از بس که غم زیاده
    ******

    پر از غبار غم بود
    هر جا نگاه میکردی
    کی داشت خبر که یک روز
    میر ی که برنگرد ی

  5. Top | #15
    SarGol

    برگ‌زرد ی در بهار

    دفتر شعر برگ زردی در بهار من و تو با هم
    من و تو با هم
    من و تو با هم
    ما ی تاریخیم
    نبض فریادیم
    سقف والای
    مرز آزادیم
    *

    ما ستون های سخت بنیادیم
    گندم سبز دشت آبادیم
    **

    من و تو با هم
    از بهارانیم
    ابر و بارانیم
    جنگل سبز
    سرو دارانیم
    ***

    در تن گلها
    نطفه ی عطریم
    نقطه ی عطفیم
    ****

    با هم
    نور خورشیدیم
    صبح امیدیم
    بی هم
    شب تاریکیم
    راه باریکیم
    که به پرتگاه ئ
    سخت نابودی
    بس چه نزدیکیم
    *****

    من و تو با هم
    مثل یک کوهیم
    سرنشینان کشتی نوحیم
    من و تو بی هم
    تن بی روحیم
    ******

    من و تو بی هم آنقدر هیچیم
    آنقدر خالی
    نه به دل قیلی
    نه به سر قالی
    زخمی دست باد پائیزیم
    از غم و از درد، هر دو لبریزیم
    *******

    من و تو با هم
    بدتر از اینها
    گر زمین افتیم
    باز برخیزیم
    ********

    من و تو بی هم
    گر چه موجودیم
    گر زمین افتیم
    هر دو نابودیم
    لیک ما با هم
    هر دو پا بر جا
    هر دو در سودیم
    *********

    بشکن این جام پوچ پایان را
    چشم خود باز کن
    دفتر عشق را زین پس آغاز کن
    پا اگر بسته
    آسمان باز است
    قصد پرواز است

  6. Top | #16
    SarGol

    برگ

    دفتر شعر برگ زردی در بهار نریزه آبرویی
    نریزه آبرویی
    با هم بیاین دعا کنیم
    خدامونو صدا کنیم
    که آسمون بباره
    فراوونی بیاره
    ازش بخوایم برامون
    سنگ تموم بذاره
    *

    راهها ی بسته وا شه
    هیچکی غریب نباشه
    صورت و شکل هیچکس
    مردم فریب نباشه
    **

    شفا بده مریضو
    خط بزنه ستیزو
    رو هیچ دیوار و بومی
    نخونه جغد شومی
    ***

    خودش می دونه داره
    هر کسی آرزویی
    این باشه آرزومون
    نریزه آبرویی
    ****

    دعا کنیم رها شن
    اونا که توی بندن
    از بس نباشه نا اهل
    زندونا رو ببندن
    *****

    سیاه و سفید یه رنگ بشه
    زشتی هامون قشنگ بشه
    کویرا آباد بشن
    اسیرا آزاد بشن
    ******

    خودش می دونه داره
    هر کسی آرزویی
    این باشه آرزومون نریزه آبرویی

  7. Top | #17
    SarGol
    نکته اینجاست
    پرسید که کار تو کدام است ?
    گفتم که جواب ناتمام است
    اشعار نوشتنم غریزی ست
    تصنیف نوشتنم مریضی ست
    *

    دانی چه نشسته پشت پرده
    بازار مرا مریض کرده
    بازار حکیم و ما مریضیم
    از دست حکیم کجا گریزیم ?
    از نسخه ئ بد شفا ندیدیم
    هر چند دوا گران خریدیم
    **

    پرسید که نکته در کدام است ?
    گفتم : گفتم که جواب ناتمام است
    ***

    نکته اینجاست
    که رقاصه چه پاها ی قشنگی دارد!
    همگی در پی رقاصه ئ شهر می گردند
    به ، چه بازار گرانی دارد!
    محکش بالاتر
    غزلش گویا تر
    و چه شوق و طربی می آرد
    ****

    نکته اینجاست
    که رقاصه چه پاها ی قشنگی دارد!
    نکته اینجاست
    که گویا کمر نازک و نرمی دارد
    اهل آبادی ماست
    عجبا
    حیرتا
    در سرش ذوق فرنگی دارد
    *****

    نکته اینجاست
    که رقاصه چه پاها ی قشنگی دارد!
    ما که در سوگ فلان عشق غزل سر دادیم
    خبرش را توی پس کوچه ئ شهر
    نیمه ها ی دل شب
    از دو تا عابر مست بشنیدیم
    که ز ته مانده ئ تصنیف چنان خوش بودند
    که نه گویا برگ زردی ز درخت افتاده
    و نه گویا دل ما در غم دوری از خاک وطن
    عاشقانه غزلی سر داده
    نکته اینجاست
    که رقاصه چه پاها ی قشنگی دارد!
    ******

    و چه این جمله به فکر همگی افتاده
    بچه ها را چه کنیم ?
    بچه ها می خواهند
    بچه ها می رقصند
    بچه ها می خوانند
    این طریقی ست که در خاطرشان می ماند
    *******

    ا ی فلانی
    دو سه خطی بنویس
    ساده تر
    رنگی تر
    در پی قافیه و واژه نباش
    سوژه ئ امروزی
    بگذر از دلسوزی
    ********

    لله هایی همه دلسوزتر از مادرشان
    بی خیال از غم فردایی و از عاقبت و آخرشان *********

    من هنوز معتقدم
    من هنوز معتقدم
    می توان عشق به آنها آموخت
    می شود در به در واژه ئ بازاری نبود
    می توان تقدیم کرد
    و پشیزی به پشیزی نفروخت می توان عشق به آنها آموخت

  8. Top | #18
    SarGol

    برگ‌زرد ی در بهار

    دفتر شعر برگ زردی در بهار پرواز با تو باید
    پرواز با تو باید
    پرواز با تو باید

    گر پر شکسته در باد

    آغاز هر کجا شد

    پایان هر کجا باد

    گر تابش از تو باشد

    خورشید بی فروغ ست

    از چشم من چنین ست

    گر پوچ ، یا دروغ ست

  9. Top | #19
    SarGol
    دفتر شعر برگ زردی در بهار چه حکمتی ست
    چه حکمتی ست
    وقتی نگاه می کردم
    از گل به خار رسیدم
    با خود گفتم
    پروردگارا ?
    چه فلسفه یی ست
    در این همسایگی
    و چه حکمتی ست در این بیگانگی

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن