دفتر شعر برگ زردی در بهار نریزه آبرویی
نریزه آبرویی
با هم بیاین دعا کنیم
خدامونو صدا کنیم
که آسمون بباره
فراوونی بیاره
ازش بخوایم برامون
سنگ تموم بذاره
*

راهها ی بسته وا شه
هیچکی غریب نباشه
صورت و شکل هیچکس
مردم فریب نباشه
**

شفا بده مریضو
خط بزنه ستیزو
رو هیچ دیوار و بومی
نخونه جغد شومی
***

خودش می دونه داره
هر کسی آرزویی
این باشه آرزومون
نریزه آبرویی
****

دعا کنیم رها شن
اونا که توی بندن
از بس نباشه نا اهل
زندونا رو ببندن
*****

سیاه و سفید یه رنگ بشه
زشتی هامون قشنگ بشه
کویرا آباد بشن
اسیرا آزاد بشن
******

خودش می دونه داره
هر کسی آرزویی
این باشه آرزومون نریزه آبرویی