نمایش نتایج: از 1 به 10 از 19

موضوع: مسعود فرد منش

Hybrid View

  1. Top | #1
    SarGol
    نکته اینجاست
    پرسید که کار تو کدام است ?
    گفتم که جواب ناتمام است
    اشعار نوشتنم غریزی ست
    تصنیف نوشتنم مریضی ست
    *

    دانی چه نشسته پشت پرده
    بازار مرا مریض کرده
    بازار حکیم و ما مریضیم
    از دست حکیم کجا گریزیم ?
    از نسخه ئ بد شفا ندیدیم
    هر چند دوا گران خریدیم
    **

    پرسید که نکته در کدام است ?
    گفتم : گفتم که جواب ناتمام است
    ***

    نکته اینجاست
    که رقاصه چه پاها ی قشنگی دارد!
    همگی در پی رقاصه ئ شهر می گردند
    به ، چه بازار گرانی دارد!
    محکش بالاتر
    غزلش گویا تر
    و چه شوق و طربی می آرد
    ****

    نکته اینجاست
    که رقاصه چه پاها ی قشنگی دارد!
    نکته اینجاست
    که گویا کمر نازک و نرمی دارد
    اهل آبادی ماست
    عجبا
    حیرتا
    در سرش ذوق فرنگی دارد
    *****

    نکته اینجاست
    که رقاصه چه پاها ی قشنگی دارد!
    ما که در سوگ فلان عشق غزل سر دادیم
    خبرش را توی پس کوچه ئ شهر
    نیمه ها ی دل شب
    از دو تا عابر مست بشنیدیم
    که ز ته مانده ئ تصنیف چنان خوش بودند
    که نه گویا برگ زردی ز درخت افتاده
    و نه گویا دل ما در غم دوری از خاک وطن
    عاشقانه غزلی سر داده
    نکته اینجاست
    که رقاصه چه پاها ی قشنگی دارد!
    ******

    و چه این جمله به فکر همگی افتاده
    بچه ها را چه کنیم ?
    بچه ها می خواهند
    بچه ها می رقصند
    بچه ها می خوانند
    این طریقی ست که در خاطرشان می ماند
    *******

    ا ی فلانی
    دو سه خطی بنویس
    ساده تر
    رنگی تر
    در پی قافیه و واژه نباش
    سوژه ئ امروزی
    بگذر از دلسوزی
    ********

    لله هایی همه دلسوزتر از مادرشان
    بی خیال از غم فردایی و از عاقبت و آخرشان *********

    من هنوز معتقدم
    من هنوز معتقدم
    می توان عشق به آنها آموخت
    می شود در به در واژه ئ بازاری نبود
    می توان تقدیم کرد
    و پشیزی به پشیزی نفروخت می توان عشق به آنها آموخت

  2. Top | #2
    SarGol

    برگ‌زرد ی در بهار

    دفتر شعر برگ زردی در بهار پرواز با تو باید
    پرواز با تو باید
    پرواز با تو باید

    گر پر شکسته در باد

    آغاز هر کجا شد

    پایان هر کجا باد

    گر تابش از تو باشد

    خورشید بی فروغ ست

    از چشم من چنین ست

    گر پوچ ، یا دروغ ست

  3. Top | #3
    SarGol
    دفتر شعر برگ زردی در بهار چه حکمتی ست
    چه حکمتی ست
    وقتی نگاه می کردم
    از گل به خار رسیدم
    با خود گفتم
    پروردگارا ?
    چه فلسفه یی ست
    در این همسایگی
    و چه حکمتی ست در این بیگانگی

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن