تا کی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریم

دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز
جانسوز بود شرح سیه روزگاریم

بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود
دیشب که ساز داشت سرسازگاریم

شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد
چشمی نماند شاهد شب زنده داریم

شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز
تا زنده ام بس است همین شرمساریم