به تو که میرسم مکث میکنم

[mohamad.uk]

به تو که میرسم مکث میکنم
انگار در زیبایی ات
چیزی را جا گذاشته ام
در صدایت،
آرامش را
در چشم هایت،
زندگی را
در تو،
تمام من را
به تو که میرسم مکث میکنم

[mohamad.uk]

وقتی به تو فکر میکنم
لبخندهایم را دوست دارم

[mohamad.uk]

قلب من ...
گل سرخی است
که در باغ دست تو
سبد سبد
عطر نفسهای تو را می چیند
و شبنم شبنم
نغمۀ شیرین چشمان تو را
در جویبار گلاب می ریزد
و در ترنّم باران عشق
قطره قطره تو را می بوید
و آنگاه که در لطافت بر آن
لب می فشاری
فصیح ترین سکوت ...
بین دو لب جاری می شود
که در بوسه ای ملاقات می کنند
محبوب من !
دوستت دارم
برای تمام آنچه مرا
به زیبائی می برد در تو
اگر دستم به ستاره می رسید
و هر بار که مرا به لبخند می بری
ستاره ای از آسمان می چیدم
تمام کهکشان شب
در دست من می درخشید
و هر بار که تو را به یاد می آورم
گلی اگر می روئید
تمام عمر ... گل سرخ می چیدم
چیستی تو ؟! ...
که چنین مرا
به حّس پروانه می بری
در بوی خوب تو
چیست در نجوای قلب تو
که چنین می برد مرا
به صدای پای پونه ها در آب
و خرامیدن آرامش رؤیا در خواب
تو را چگونه بخوانم ؟!
که چون رؤیا هیچ چیز
در تو غیر ممکن نیست
تو را چگونه بنامم
که افکارم از عشق
بیهوش است
و قاصدکها که می خوانند
"سمفونی گل سرخ " را در باران
ترانه ای در قلب من
که برای خواندنش
ابدیّت کوتاه است !



روزت مبارک ... هر روز من

[mohamad.uk]

دامن گل ها را یک به یک
از عطرهایشان تکانده ام
دهان پروانه ها را
تک به تک بوئیده ام
و شبنم ها را
از گلوی آفتاب چیده ام
تمام خواب ها را آشفته ام
و رؤیاها را بیدار کرده ام
شب بو ها را
چقدر سئوال و جواب
شمعدانی را چقدر
کلافه کرده ام
و از پنجرۀ بادها
تمام کوچه ها را پائیده ام
دیگر
کفشی به پای خیالم
نمانده است
چشم هایم پینه بسته است
و عصایم نابیناست
و هنوز هم من
دنیا را از تو لبریزم
و نمی ریزم
می دانم روزی زنده
به گور خواهم شد
و کسی نمی داند
که تو جا مانده ای
در هوای من !