زندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریش


خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم


دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستمگاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم


به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرمگاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که من


مقرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منمچمدان دست تو و ترس به چشمان من است


این غم انگیزترین حالت غمگین شدن استقبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش


هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکش