نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: چشم هایش شروع واقعه بود

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    2103
    نوشته ها
    373
    پسندیده
    3
    مورد پسند : 36 بار در 34 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Firefox 60.0

    چشم هایش شروع واقعه بود


    چشم هایش شروع واقعه بود
    آسمانــــی درون آنهــــــا، مندر صدایش پرنده می رقصید


    بر تنش عطر خـــوب آویشنباز گوشواره هـــــای گیلاســـی


    پشتِ گوشش شلوغ می کردنددست هــــای کمندِ نیلوفر


    سینه ریزی ظریف بر گردناحتمـــــالا غریبــــــه مـی آمد
    از خیابان به شرم رد می شد


    دختـــــر پا بـــه راهِ دیروزیهیکلِ رو به راهِ حالا... زندر قطاری که صبـــح آمده بود


    دشت هایی وسیع جا ماندندشهر از این زاویه قفس می شدزیــــر پاهــــای گــــرمِ در رفتن


    پشت سر لاشه های پل بر پلپیشِ رو کـــــــوره راهِ سردرگممثل یک مادیــــــانِ ناآرامدر خیابان سایه و روشن


    در خیـــالش قطار مردی بودبی حیا،بی لباس،بی هر چیزدر خیالش عروس خواهد شد


    تـــــوی هر کوپه کوپــه آبستنسارقانی که دست می بردندسیب سرخ از حصــــار بردارند


    دکمه هایی که حیف می مردندروی دنیــــای زیــــــر ِ پیــــراهنمردمانـــی کـــه توی پنجره ها


    در پیِ هرچه لخت می گشتندپیش چشمانِ گردشان اینکفرصتــی داغ بود و طعمِ بدن


    آسمان با گُـروم گرومب خودشعکس هایی فجیع می انداختچکه های غلیظِ خون افتاد


    از کجــــا روی صورتِ دامناو مسافر نبود اما بازمنتظر تا قطار برگرددمثل حالا که داشت برمی گشت


    تـــــن تَ تَــــــن تـــــن تَ تــــــن...سوتِ کمرنگِ سرد می آمد


    تیـــر غیبی تَلَق تلق در راهخاطراتی که داشت قِل می خوردروی تصویـــــــر ریـــل ِ راه آهـــــنتوی چشمِ فلان فلان شده اش


    آسمانــــــی برای ماندن نیست

  2. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    2103
    نوشته ها
    373
    پسندیده
    3
    مورد پسند : 36 بار در 34 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Firefox 60.0
    زندگی یک چمدان است که می آوریش
    بار و بندیل سبک می کنی و می بریش


    خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم


    دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستمگاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم


    به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرمگاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که من


    مقرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منمچمدان دست تو و ترس به چشمان من است


    این غم انگیزترین حالت غمگین شدن استقبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش


    هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکش

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن