دارد به جانم لرز مي افتد رفيق؛ انگار پاييزم
دارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم
دارد به جانم لرز مي افتد رفيق؛ انگار پاييزم
دارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم
Medad_Siah (05-15-2015)
ما زاده عشقيم و فزاينده درديم
با مدّعيِ عاکفِ مسجد، به نبرديم
گر پادشاه عالمی
باز هم گدای مادری
مي يابم از خود حسرتي باز از فراق کيست اين
آماده ي صد گريه ام از اشتياق کيست اين
Medad_Siah (05-15-2015)
نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم
ديگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود
یک شهر تا به من برسی عاشقت شده است
*Ava* (05-15-2015)
تو طاعت حق کنی به امید بهشت
نه نه تو نه عاشقی که مزدوری تو
Medad_Siah (05-15-2015)
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
*Ava* (05-15-2015)
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
Medad_Siah (05-15-2015)
در ازل پـرتــو حُـسـنت ز تجَـلـّی دَم زد
عـشـق پیـدا شـد و آتش به همه عالم زد
*Ava* (05-15-2015)
دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق
دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشق
Medad_Siah (05-15-2015)