دوست دارم که تورا تلخ بنوشم گاهی
داغِ افتاده به چای سحرم باشی تو
دوست دارم بپرم از دل این پنجره تا
وقت گنجشک شدن بال و پرم باشی تو ...
مهتاب یغما
دوست دارم که تورا تلخ بنوشم گاهی
داغِ افتاده به چای سحرم باشی تو
دوست دارم بپرم از دل این پنجره تا
وقت گنجشک شدن بال و پرم باشی تو ...
مهتاب یغما
نَفَحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم
که به روی دوست مانَد که بر افکند نقابی
سعدی جان