قطره ای کز جویباری می رود
از پی انجام کاری می رود
قطره ای کز جویباری می رود
از پی انجام کاری می رود
قسم خوردم که باشد اين نثارتتقديم شما
به دور انداز اگر نايد به کارت
تا تو بامني زمانه با من است............ شور و شوق صد جوانه با من است![]()
تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسي، من به خدا رسيده ام
تب و تاب غم عشقت دل دريا طلبد ...... هر تنک حوصله اي طاقت ايد طوفان نيست![]()
تو بهار دلکشي من چو باد.... شور و شوق صد جوانه با من است
تا ايينه رفتم که بگيرم خبر از خويش.... ديدم که در ان ايينه جز تو کسي نيست
توانا بود هر که دانا بود ........ زدانش دل پير برنا بود
درد دوري دوره ي غم تا کي؟........ عمرم اي که شد به جدايي طي
یارب اين نو گل خندان که سپردي به منش ......... .....ميسپارم به تو از چشم حسود چمنش