مادر عزیزم من امروز احساس بسیار ناراحتی میکنم...قلبم خیلی ها ناراحت و غمین است.
مادر من نمیخواستم که چهره زیبای شما را مملو از غم و اندوه ببینم و آن هم بخاطر من. اصلا من کی هستم که جرأت کردم شما را بیازارم.. کسی را که او همه زنده گی من است......
مادرم زنده گی من است و همه خوشی های من است ....من چطور میتوانم کسی را که تا این حد دوست داشته باشم بیازارم..
شنیده بودم که عشق انسان را میازارد و اشک در چشمانش میاورد و درد به قلب اش میدهد ولی باور نداشتم این همه را مگر امروز درک کردم که واقعا عشق بیش از حد انسان را درد میدهد و آزار میدهد و ناراحت میسازد...مادرم عشق من است و من هم برای چند لحظه برایش درد دادم و اشک دادم..من هیچگاهی خودم را نمیبخشم...هرگز نی...........
مادر ناز من مرا ببخش...گیتی خود را ببخش مادرم.... گیتی شما را به سرحد پرستش دوست دارد و اگر اشک در چشمان شما ببیند زنده گی اش به پایان خواهد رسید........خیلی دوستت دارم مادر عزیزم!