هربار که کودکانه دست کسی رو گرفتم گم شده ام !ترس من از گم شدن نیست ..ترسم از گرفتن دستی ستکه بی بهانه رهایم کند !اين حال من بی توست
بغض غزلی بی لب
افتاده ترین خورشید
زیر سم اسب شب
این حال من بی توست
دلداده تر از شیرین
شوریده تر از فرهاد
حسرت به دلی در باد
بی وقفه ترین عاشق
موندم که تو پیدا شی
بی تو همه چی تلخه
باید که تو هم باشی
************چه شد...
چشمانـم به دنبال حقیقت می‌گردندانگشتانـم ایمان و عقیده را احساس می‌کنندپاکیزگی را با دستانـم لمس می‌کنـم
و همه چیز را زیـر بـاران اعتراف می‌کنـم
و سپس در مقایل آینـه ایستادمآنرا شکستـم!چه شبیه شد آیـنه با من . . .