به خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بودآن به هر لحظهی تبدار تو پیوند منم
آنقدر داغ به جانم که دماوند منم
اولين روز آذر است…..
انارها ترک برداشته
خرمالوها را چیده اندو من
عاشقانه شما را
از پائیز
هدیه گرفتم
اهل هرجا که باشید
پائیزتان با من یکی ستاگر خرمالوهای دستانتان گل انداخت
مرا به نوبرانه ای گس مهمان کنید …
که دوستتان دارم …