سكوت كن . آهسته كنج ديوار اتاق بشين و به ديوار مقابل خيره شو |
|
بغض كن . نه . . . ! فرياد نزن . . . ! فقط اجازه داری كه بغض كنی |
بذار اشك تو چشمای غمگينت موج بزنه اما اجازه نده حتی |
يه قطره هم از مرز ساحل مژه هات عبور كنه |
به ديوار مقابلت خيره شو و به غصه هات مجال بده خودنمايی كنن. |
ميدونی چرا؟ آره . . .خودت ميدونی . . . چون تنها غصه هاتن كه |
هر شب وروز كنارتن و تنهات نميذارن |
دنبال چی ميگردی؟ آرامش ؟عشق ؟وفا ؟ . . . |
خودت رو خسته نكن . . .تو خاطراتت همه چيز هست جز اينها |
صبر كن . . . كسی وارد اتاق شد . . . به زور لبخند بزن ، مبادا متوجه |
ناراحتيت بشه . . |
بغضت رو قورت بده و مثل هميشه با لبخند شروع كن به |
شوخی كردن تا بتونی بازم لبخند ديگران رو ببينی . . |
تو مجبوری . . . تنها با شاد بودن و خنده های توا كه |
اطرافيانت ميخندن . . . پس ادامه بده . . |
رفت . . . راحت باش . . . كارش تموم شد و تو هم دوباره |
با غصه هات تنها موندی .دوباره شروع كن . . |
به اندازه ی كافی وقت واسه غصه خوردن و تنهايی داری! |
نگران نباش. . . مثل هميشه تنهايی . . |
هی . . . . هی . . . صبر كن . . . تو اجازه نداری گريه كنی . . . |
تو كسی رو نداری كه اشكهاتو پاك كنه . |
تو كسی رو نداری كه دليل اشكهات واسش مهم باشه. . . |
پس تمومش كن. . . جلوشو بگير. . . چون بی فايده است . . . |
تنها چيزی كه واست می مونه چشمايی سرخه |
كه به همه ميگه تو غصه داری .تنها چيزي كه اونا راجع بهت |
فكرميكنن اينه كه تو شادی و چيزی برای ناراحتی نداری |
ميگن لوسی يا دنيا رو سخت گرفتی. . . همين . . . |
اونا نميدونن وجودت خرد شده ، نميدونن دلت شكسته ، |
نميدونن همه ی دنيات ، اونی كه واسش ميمردی رهات كرده و |
رفته .نميدونن بازيچه شدی و بازی عشق رو باختی . . . |
آره . . . درد تو اينه . . . بذار تو سينه ات بمونه . . . |
سكوت كن . . .كسی دردت رو نمی فهمه . . . |
اين زمزمه های درون منه. . . ! |
يه صدای قاطع اما آروم . . . يه صدای آشنا . . . |
آره . . . |
اين انعكاس صدای درون منه |