«داشتنِ بال» و «انباشتنِ آمال»! من تصویرِ «عقابی بزرگ» را در «قابی ستُرگ» دیدم،«خاموش» و بی «خروش»،نه «آرزوی پرواز» و نه «تکاپوی تاخت و تاز».
بنابراین دریافتم که اگر «پدیده پرواز» و «ایده تاخت و تاز» را از عقاب بگیرند،
دیگر «بال» هم برای او «وبال» است.
چه سخت است «داشتنِ بال» و «انباشتنِ آمال»،ولی در «اسارتِ قفس»
و «مرارتِ محبس»!عقابِ «بال بسته» و «پَرشکسته» نه «قفس را تنگ» می بیند
و نه «محبس را ننگ»؛ولی «عقاب تیزپرواز» ،«آسمانِ باز» می خواهد.
«بیدل دهلوی»،این «نکته نمادین» را «چه شیرین» می سراید:
زین پیش که دل قابل فرهنگ نبود
از پیچ و خم تعلّقم ننگ نبود
آگاهی ام از هر دو جهان وحشت داشت
تا بال نداشتم، قفس تنگ نبود