گاهی درست همان آدمهایی "تنهایمان" میکنند که هیچگاه حدس هم نمیزدیم میتوانند اینقدر بیتفاوت و سرد برخورد کنند!
احساسِ تنهایی را به وجود آوردن، کار سختی نیست.
همین که بدون دلیل محو شویم. همین که بیدلیل خبر نگیریم.
همین که دیگر گرم سلام نکنیم و همین که احساس خاص بودن را از آدمها بگیریم، آنها را در رابطهمان " تنها" کرده ایم.
به همین راحتی!
همین که توضیح ندهیم و برویم. همین که آنها را نگاه نکنیم درست در زمانی که احتیاج به دیده شدنِ ما دارند یعنی "تنها" کردنشان.
وقتی آدمها در رابطه ها "تنها" شوند، "درد" شروع میشود.
ما همه از درون شبیه به یکدیگر درد میکشیم.
ما همه برای دیده شدن و حس شدن وارد رابطهها میشویم.
میخواهیم خاص دیده شویم و دوست داشتنی باشیم.
میخواهیم مورد پذیرش قرار بگیریم و تنهاییمان را کمتر کنیم.
اگر بدانیم همه ی ما در نهایت با تمام تفاوتها بسیار شبیه به یکدیگر درد میکشیم دیگر درد دیگری اضافه نخواهیم کرد.
مخصوصا دردِ "تنهایی" را !
ما همه به اندازه ی کافی آدمهایی را داشتهایم که ما را ندیده اند و با ما سرد بودهاند. که ما در کنارشان حتی "تنهاتر" هم شده ایم.
پس بیایید در رابطه هایمان شفاف تر و همدلتر باشیم.
اگر نظرمان نسبت به رابطه تغییر کرده است و احساسات ناخوشایندی داریم، در موردش با احترام و صمیمت صحبت کنیم و اندوهِ طرف مقابلمان را بپذیریم و همدلش شویم.
حتی اگر بخواهیم رابطه را تمام کنیم، این نوع تمام شدن دردش کمتر است. بسیار کمتر از مبهم تمام شدن!