چرا وقتی من اسم تو را می بینم نفسم میگیرد!؟

[mohamad.uk]

باید تو را همیشه به دقت نگاه کرد
یعنی نه سرسری، سر فرصت نگاه کرد
خاتون! بگو که حضرت خالق خودش تو را
وقتی که آفرید چه مدت نگاه کرد
هر دو مخدرند که بیچاره می کنند
باید به چشم هات به ندرت نگاه کرد
هر کس نظاره کرد تو را دلسپرده شد
فرقی نمی کند به چه نیت نگاه کرد
عارف اگر برای تقرب به ذات حق
زاهد اگر برای ملامت نگاه کرد
تو بی گمان مقدسی و کور می شود
هر کس تو را به قصد خیانت نگاه کرد

[mohamad.uk]

تو مهربانتر از آنی که فکر می کردم
درست مثل همانی که فکر می کردم
شبیه ... ساده بگویم کسی شبیهت نیست
هنوز هم تو چنانی که فکر می کردم
تو جان شعر منی و جهان چشمانم
مباد بی تو جهانی که فکر می کردم
تمام دلخوشی لحظه های من از توست
تو آن آن زمانی که فکر می کردم
درست مثل همانی که در پی ات بودم
درست مثل همانی که فکر می کردم

[mohamad.uk]

گرچه گاهی حال من مانند گیسوهای توست
چشمه ی آرامشم پایین ابروهای توست
خنده کن تا جای خون درمن عسل جاری کنی
بهترین محصول ها مخصوص کندوهای توست
فتنه ها افتاده بین روسری های سرت
خون به پا کردی، ببین! دعوا سرموهای توست
کار دنیا را بنازم که پر از وارونگی ست
یک پلنگ مدعی در دام آهوهای توست
فتح خواهم کرد روزی سرزمینت را اگر
لشکری آماده پشت برج و باروهای توست
شهر را دارد به هم می ریزد امشب ، جمع کن
سینه چاکی را که مست از زخم چاقوهای توست
کوک کن ، بردار سازت را ، برقصان وبرقص
زندگی آهنگ زیبای النگوهای توست
خوش به حال من که می میرم برایت این همه
مرگ امکانی به سمت نوشداروهای توست

[y@saman]

روزهایی که میبینمت

نفسم میگیره...

روزهایی هم که نیستی

دلم...

توفقط باش!!

تحمل اولی آسونتره!!!

[mohamad.uk]

دیدمت از دور و قلبم در هوایت پر کشید

مرغ جلدت در خیالش سوی آغوشت پرید
دست من با مشق تنهایی کمی خو کرده بود
آمدی و دیدنت هوش و حواسم را ربود
داشتم با بی تو ماندن بی صدا می ساختم
تا تو را دیدم همان لحظه خودم را باختم

خاطرات بودنت یاد من آمد بی امان
اشک ریزان شد به حال من زمین و آسمان
در زمان بودنت، آونگ ساعت کند شد
من تو را از دور می دیدم و نبضم تند شد
با غریبه هم سخن بودی و گرم گفتگو
من همانجا چال می کردم هزاران آرزو
با دوباره دیدنت در من قیامت ها بپاست
راست گفتی که قیامت وعده دیدار ماست

[mohamad.uk]

تو را، گم نخواهم کرد!
در من، مانده اے...
خیلے وقت است که،
تو را،جستجو کرده ام...
مے بینے، تا نامت را،مے برم
دستانم، مے لرزد!
چقدر شور به پا کرده اے

[y@saman]

حتے از هَمین راه دور...



شاید تو سُکـوت میـان کلامم بـاشـے...



دیـده نمی شوی!



امـــا مـن، تـو را اِحسـاس مـے كنمـ ...



شایــد تــو...



هَیاهـوی قلبـم بـاشـے ..



شنیـده نمـے شوی...



امـا مـن، تـو را نـفس مـے کشمـ ـ ـ ... دیوانه وار

[mohamad.uk]

امـا مـن، تـو را نـفس مـے کشمـ ـ ـ ... دیوانه وار

[mohamad.uk]

بعضی از نام‌ها آدم را عاشق می‌کنند ، وقتی نرم و آرام خوانده شوند. به نازکای خیال می مانند و به دلربایی نت‌های موسیقی. وقتی زمزمه‌اش می‌کنی، پیچ و تاب می‌خوری، گم می‌شوی درون حروف اش. بعضی از نام ها سرگردانیِ دلچسبی دارند ، وقتی خانه‌به‌دوشِ حروف‌اش می‌شوی . تکرار بعضی از نام ها آدم را به زیبایی می‌رساند ، مثل وقتی که مه باشد و خنکای‌ش به وجدت آورد. مثل وقتی که بوی خوش عطر مدهوش‌ ات کند. بعضی از نام ها هستند که تکرارشان با صدای آرام و آهسته، نو می‌کند آدم را