بوی بهار می شنوم از صدای تو نازکتر از گل است گل ِ گونه های توای در طنین نبض تو آهنگ قلب من ای بوی هر چه گل نفس آشنای توای صورت تو آیه و آیینه خدا
حقا که هیچ نقص ندارد خدای توصد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر
آورده ام که فرش کنم زیر پای تورنگین کمانی از نخ باران تنیده ام تا تاب هفت رنگ ببندم برای توچیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود
ای پاره ی دلم، که بریزم به پای توامروز تکیه گاه تو آغوش گرم من فردا عصای خستگی ام شانه های تودر خاک هم دلم به هوای تو می تپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای توهمبازیان خواب تو خیل فرشتگان آواز آسمانیشان لای لای توبگذار با تو عالم خود را عوض کنم:
یک لحظه تو به جای من و من به جای تواین حال و عالمی که تو داری، برای من دار و ندار و جان و دل من برای تو![]()