به چشمانت خیره می شوم . . .
برق چشمانت هوش از سرم می برد ،
گویی شرابی هفت ساله نوشیده باشم
تو کیستی که اینگونه مرا مست و مدهوش خود کرده ای ؟
نمیدانم . . .
بی گمان تو زاده ی عشقی و من مجنون و شیدای تو . . .
به چشمانت خیره می شوم . . .
برق چشمانت هوش از سرم می برد ،
گویی شرابی هفت ساله نوشیده باشم
تو کیستی که اینگونه مرا مست و مدهوش خود کرده ای ؟
نمیدانم . . .
بی گمان تو زاده ی عشقی و من مجنون و شیدای تو . . .
تُ كیستــی ....
كه سفــر كردن از ....
هوایــت را ....
نمیتـوانــم حتــی ....
بـه بالــهای خـیــال .....!!!