بیخیال خیالت میشوم…
و میسپارمت به دست “او”…
اما چه کنم ک “او”
فقط یک ضمیر “سوم شخص غایب” نیست
“او” کسی است که…
تمام هستی این “اول شخص مخاطب”
حاضرت را…
به آتش کشیده است…
بیخیال خیالت میشوم…
و میسپارمت به دست “او”…
اما چه کنم ک “او”
فقط یک ضمیر “سوم شخص غایب” نیست
“او” کسی است که…
تمام هستی این “اول شخص مخاطب”
حاضرت را…
به آتش کشیده است…
اینجا منتظر توام ؛ خیلی گذشت نیامدی ، روزهاست که مرا اینجا کاشته ای …
بسیار بودند…
شکارچیانی که کمانشان را به آهویم نشانه گرفتند
به چشمان آهویم قسم خوردم ک جانشان را باج بگیرم
اما حیف…
حیف ک آهویم خودش دوست داشت
که صید شود…
محال است ببخشم کسی را که…
وسط خنده هایم
وقتی به یادش می افتم…
گریه ام میگیرد…