از اولش میخواست از آنِ خودش باشد
باران شدم، او رفت، بارانِ خودش باشد
شاعر ترین نقاش دنیا بود، شکی نیست
باید خودش هم کارِ دستانِ خودش باشد
گفتم زلیخا باش، عاشق باش او میگفت:
بگذار هرکس فکرِ دامانِ خودش باشد
عاشق نبود او! پاکدامن بود! مریم بود
گفتم: برو تا فکر ایمانِ خودش باشد
از دور می آید، غریبی با شکوه اینجا
ای کاش این زیبای بیگانه، خودش باشد
کیوان_کشمشان