بیا اینگونه از من رو نگردان ...دوستت دارم
بیا و بیش از این دل را نرنجان...دوستت دارم
خودت هم خوب میدانی؛همیشه عاشقت بودم
دقیقا با همین حسی ؛ که الان دوستت دارم
به یادت بودم و هستم ؛ تمام ماه های سال
به فروردین و تیر و دی؛ به آبان دوستت دارم
به حسّ و حال دلگیر تمام جمعه ها سوگند
نه تنها از دل خونم؛ که از جان دوستت دارم
به آن یکشنبه ابری که دستم را گرفتی و
سراسیمه کشاندی تا ؛خیابان...دوستت دارم
به موهای پریشانت؛به چتر خیسِ گلدارت
به آن رنگین کمان و مِه؛ به باران دوستت دارم
عزیزم با قسم خوردن؛اگر چیزی عوض میشد...
هزاران بار میگفتم: به قرآن دوستت دارم
تصور هم نکن شاید،فراموشت کنم روزی
خیالت تخت باشد که؛فراوان دوستت دارم
رفیق خوب دیروزی؛ کنارم نیستی دیگر
ولی باید بدانی که؛کماکان دوستت دارم
محمدرضا_نظری